جدول جو
جدول جو

معنی موسی لو - جستجوی لغت در جدول جو

موسی لو
(سا)
دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر واقع در 21 هزارگزی کنار شوسۀ تبریز به اهر با 561 تن سکنه. آب آن از رود قوری چای و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موصی له
تصویر موصی له
کسی که دربارۀ او وصیت شده، کسی که به موجب وصیت باید مالی به او برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
آقا به زبان فرانسوی
فرهنگ فارسی عمید
(سا کَ)
موسی دست. که ید بیضا دارد. (یادداشت مؤلف) :
میر موسی کف، شمشیر چو ثعبان دارد
دست ابلیس و جنودش کند از ما کوتاه.
منوچهری.
شاه موسی کف چو خنجر برکشد
زیر ران طودی روان خواهد نمود.
خاقانی.
و رجوع به موسی بن عمران و موسی دست شود
لغت نامه دهخدا
(وَ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر واقع در 2500 گزی شوسۀ تبریز به اهر، دارای 605 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یُ)
مسیو. آقا. و این لفظ را تعظیماً و احتراماً ماقبل نام کسی آرند. (از آنندراج). و رجوع به مسیو شود، در تداول عوام مطلق فرنگی و نیز ارامنه و آسوریان را گویند
لغت نامه دهخدا
آنکه در حق وی وصیت شده کسی که بوجب وصیت باید موصی به باو برسد آن کس که مال یا عملی بنفع او به موجب وصیت امجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
سرپرست، آقا، ارباب، (کلمه فرانسوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
((یُ))
آقا، سرپرست
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
موسی بز
فرهنگ گویش مازندرانی